امریکاییهای نظارهگر یا درمانده
تاریخ انتشار: ۱۷ آبان ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۳۶۲۵۵۱۵
روزنامه جوان دوشنبه ۱۷ آبان در گفت وگو با حسن رشوند می آورد: چه امریکاییها اعلام کنند در عملیات هلیبرن فرزندان سپاه بر نفتکشی که نفت آن به سرقت رفته بود با چهار ناو و شناور نظامی خود صرفاً نظارهگر صحنه بودند و تصمیم و ارادهای برای برخورد نداشتند یا به هر دلیل دیگر از این اقدام متهوّرانه سپاه دچار شوک شده و نتوانستند ورود کنند، تغییری در اصل ماجرا صورت نمیدهد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
باید بپذیریم اگر جهان تا دیروز شاهد افول موریانه وار امریکا بود، امروز آنچنان پایههای اقتدار این موجود بدریخت سست شده که صدای شکستن استخوان این هیکل بزرگ، اما تکیده، به گوش میرسد. امریکایی که تصور میکرد با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۹۱ میلادی میتواند نظم دو قطبی جهان را به هم ریخته و از میان آن، یک ققنوس نظم نوین تک قطبی ایجاد کند و لشکرکشی به عراق و افغانستان و با خلق داعش در همسایگی جمهوری اسلامی سیطره خود را برای همیشه در نبود یک قطب همتراز خود در منطقه و فراتر از آن در جهان ایجاد کند، به یکباره دید هر آنچه بافته بوده پنبه شده است و دیری نپاید که نشانههای دیگری ظهور کند که خلاف نظریه هژمونی امریکا باشد. نوام چامسکی، معتقد بود افول امریکا بعد از جنگ جهانی دوم شروع شده و لفاظیهای رهبران امریکا از سال ۱۹۹۰ نوعی «خود توهمی» بوده است و این خود توهمی از جنس امریکایی را امروز هم میبینیم. از همین رو باید گفت رؤیای یک قرن «کاملاً امریکایی» اکنون به سرعت بر باد رفته است.
افول موریانهای به این معناست که وقتی یک شیء ظاهر خوبی دارد، ولی موریانه، از درون دارد آن را میخورد و پوک میشود و در یک بازه زمانی کوتاهی از بین میرود. زمانی که میگویند «افول موریانهای» است، یعنی امریکا از داخل دارد پوک میشود. افول امریکا از اقتصاد شروع شده و مانند موریانهای آرام در حال پیشروی است. این فروپاشی بر چهار پایه روی میدهد: «قدرت اقتصادی، قدرت نظامی، قدرت نرم و قدرت نهادی (رژیمی).» امریکا در سه منطقه مهم نیاز به حفظ هژمونی استراتژیک خود دارد، اروپا، خاورمیانه و شرق آسیا. با ظهور چین، هژمونی امریکا در شرق آسیا به چالش کشیده شده است.
پیشتر نیز راجر کلیف، یکی از پژوهشگران امنیتی شرق آسیا در اندیشکده رند که تولیدات علمی آن برای جمهوریخواهان و سیاستگذاری این حزب بسیار مهم است، در کتاب خود میگوید تا سال ۲۰۲۰ نیروی نظامی چین تا حد زیادی با امریکا برابر خواهد شد و پیشبینی میکند سلطه نظامی امریکا درسال ۲۰۲۰ در شرق آسیا به طور قابل ملاحظهای به نفع چین تغییر خواهد کرد. نشانگان این وضعیت را از آزمایشهای موشکی مافوق صوتی که اخیراً چین انجام داد و در مقابل آن امریکا در آخرین آزمایش موشکی مافوق صوت خود شکست خورد میتوان فهمید. فرسودگی ناوگان دریایی امریکا و ناتوانی در بهروزرسانی آنها، شکار پهپاد فوق پیشرفته ۲۰۰ میلیون دلاری گلوبال هاوک امریکا به دست سپاه در خلیج فارس یا سالم نشاندن پهپاد آرکیو ۱۷۰ در مرز افغانستان که کاملاً در آن مقطع این کشور از لحاظ فضا و زمین در اختیار امریکا بود، همه و همه نشانه افول قدرت نظامی امریکاست و تمام استراتژیستهای بزرگ دنیا بر افول امریکا در حوزه نظامی تأکید دارند.
از جنبه اقتصادی امریکا در پایان جنگ افغانستان و عراق ۷ تریلیون دلار بدهی داشت، ولی براساس پیشبینی فدرال رزرو بدهی این کشور در پایان سال ۲۰۲۱ نزدیک به ۲۷ تریلیون دلار خواهد بود. در کنار آن، اگر چه امریکا در سال ۲۰۲۰ با ۵/۲۲ تریلیون دلار تولید ناخالص داخلی، ۲۱ درصد اقتصاد جهان را در اختیار داشت، اما صندوق بینالمللی پول در ارزیابی خود پیشبینی کرده بود در سال ۲۰۲۱ سهم چین از اقتصاد جهانی با بیش از ۲۳ تریلیون دلار از امریکا پیشی بگیرد و سهم امریکا از اقتصاد جهانی به زیر ۲۰ درصد برسد.
درحال حاضر نیز بر اساس شاخص برابری قدرت خرید که یک شاخص معتبر در اندازهگیری قدرت اقتصادی است چین با ۲۷ تریلیون دلار رتبه اول در جهان و امریکا با ۲۰ تریلیون دلار فاصله معنی داری با اقتصاد چین دارد. امریکا در شاخص قدرت نرم که یکی از چهار ستون رهبری جهانی امریکاست از سال ۲۰۱۶ تاکنون در حال سقوط و از رتبه اول به رتبه چهارم تنزل یافته است. امریکا تا سال ۲۰۱۸ در میان همه اقتصادهای جهان رقابتیترین اقتصاد جهان را داشت که مزیتهای بسیاری برای سرمایهگذاری و کسب و کار داشته است، اما طبق آخرین رتبه بندی این کشور عنوان رقابتیترین اقتصاد جهان را از دست داده و به رتبه سوم تنزل یافته است.
وزارت مسکن امریکا سال گذشته اعلام کردکه ۵۵۴ هزار نفر یعنی بیش از نیم میلیون نفر در امریکا بیخانمان هستند. از ۴۱ میلیون نفری که رهبر معظم انقلاب فرمودند در امریکا گرسنه هستند، حدود ۱۲ میلیون نفرشان کودک هستند. یکی از مؤسسات معتبر امریکایی در گزارشی آورده بود ۴۰ درصد از خانوادههای امریکایی برای برآوردن حداقل یکی از نیازهای اساسی خود مانند غذا، بیمه، سلامت، مسکن یا قبض آب و برق دچار مشکل هستند. علاوه بر این حدود ۴۶ میلیون امریکایی از جمعیت ۳۳۰ میلیون نفری این کشور یعنی حدود ۱۵ درصد شهروندان این کشور به بانکهای غذایی وابسته هستند که این رقم نسبت به ۱۰ سال پیش ۳۰ درصد افزایش یافته است.
واقعیت این است که این امریکایی که امروز چهره اش از نقابش افتاده، دیگر آن کشوری نیست که در ۱۰ سال گذشته در جهان مطرح بوده است. وقتی شورای ملی اطلاعاتی این کشور اعلام میکند در دنیای سال ۲۰۳۰ امریکا در جهان هیچ هژمونی نخواهد داشت، این فقط یک حرف نیست. روندی که برای این کشور در حال رقم خوردن است اعم از آنچه در افغانستان، عراق، سوریه در یک سال گذشته افتاده یا آنچه در خلیج فارس و دریای عمان در حال وقوع است و تحقیر بزرگترین و مجهزترین ارتش جهان با اراده مستحکم سپاه رقم خورده است، مقامات کاخ سفید و دنبالههای منطقهای او باید بدانند معادلات منطقهای و جهانی در حال تغییر است و هرچند این پیکر عظیم الجثه موریانه گرفته تلاش میکند با برخی رجزخوانیها و چنگ و دندان نشان دادن خود را قوی نشان دهد، اما این پیکر از درون دچار پوکی استخوان شده است.
شاید امریکا بتواند در کوتاه مدت ظاهر قوی خود را حفظ کند، اما ضعفهای ساختاری این نظام باعث خواهد شد که افول موریانهوار این کشور سرانجام به فروپاشی ساختاریاش منجر شود که دیدن آن روز چندان هم دور نیست. حالا میخواهد امپراتوری رسانهای امریکا برخورد سپاه در دریای عمان با آن نفتکش را سانسور خبری کنند یا روایت دیگری را در شبکههای خود مخابره کنند. مهم این است که امریکاییها در جلوی چشم خود با هر روایتی که دوست دارند اقتدار سپاه را دیدند و همچون دستگیری سربازان خود زمانی که چند سال پیش آنها فقط چند مایل به آبهای سرزمینی ایران سهواً یا عمداً وارد شده بودند، این بار نیز در عرشه ناوهای خود در نزدیکترین فاصله به نفتکش به سرقت برده نفت ایران، هلیبرن نیروهای سپاه را دیدند و مبهوت فقط توانستند نظارهگر باشند.
منبع: روزنامه جوان برچسبها دریای عمان افغانستان اتحاد جماهیر شوروی ایالات متحده آمریکا ایران خلیج فارسمنبع: ایرنا
کلیدواژه: دریای عمان افغانستان اتحاد جماهیر شوروی دریای عمان افغانستان اتحاد جماهیر شوروی ایالات متحده آمریکا ایران خلیج فارس افول موریانه تریلیون دلار اقتصاد جهان دریای عمان خلیج فارس شرق آسیا
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.irna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایرنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۳۶۲۵۵۱۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
عجیب ترین فرمانده جنگ ایران و عراق /جانشین سپاه خرمشهر و دوست نزدیک سردار سلیمانی را بیشتر بشناسید
به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، احمد فروزنده از فعالین سیاسی و مبارزین علیه رژیم پهلوی، از فرماندهان سپاه خرمشهر در زمان فرماندهی شهید جهانآرا و شهید عبدالرضا موسوی و از یاران نزدیک به سردار شهید حاج قاسم سلیمانی، به مناسبت سالروز شهادت سید عبدالرضا موسوی جانشین سپاه خرمشهر،در گفتگویی با جماران، به بیان خاطراتی از این همرزم شهیدش پرداخته است.
مشروح این گفتگو را در ادامه میخوانید؛
آقای فروزنده، از چه زمانی و چگونه شما با شهید سید عبدالرضا موسوی آشنا شدید؟
آقای عبدالرضا موسوی از برادران قبل از انقلاب بود. آشنایی ما نیز به قبل از پیروزی انقلاب اسلامی بر میگردد. فکر میکنم با ایشان در مسجد امام صادق(ع) خرمشهر در قبل از انقلاب با ایشان آشنا شدم. از مسجد امام صادق، مسجد آیت الله خاقانی بود. مسجد فعالی بود و هنوز اینگونه است. تمرکز نیروهای مذهبی – انقلابی در این مسجد بود.
حدوداً مربوط به چه سالی است؟
سال ۱۳۵۵ که بنده نیز در همان سال به زندان رفتم.
بازداشت توسط ساواک؟
بله. بازداشت تا سال ۵۷. دو سال و نیم زندان بودم. قبل از این موقع یعنی به سال ۵۳-۵۴ بر میگردد.
آیا شهید موسوی هم از مبارزین علیه رژیم پهلوی پیش از پیروزی انقلاب بودند؟
بله از قبل از انقلاب.
وابستگی سیاسی به جناح و یا گروهها و سازمانهای خاصی را داشتند؟
آن زمان حزب خاصی نبود. همین بچه های مذهبی که در داخل مسجد فعال بودند. داخل خرمشهر یک گروه سیاسی هم بود که به جایی وصل نبود؛ یعنی شورای مرکزی و یا نهاد بالا دست نداشتند. همگی مقلد حضرت امام بودند. همین. نه بیشتر از این. شکل کار به این صورت بود. اینگونه نبود که سازمان و تشکیلات باشه و به بالا وصل باشند.
اما سازمان مجاهدین (منافقین) نفرات زیادی را جذب کرده بود.
بله؛ اما بچههای خرمشهر به هیچ کدام از اینها وصل نبود چون شرایط اجتماعی خرمشهر جوری نبود که با آن جریانات وصل باشند. آن سازمانها اساساً دسترسی مناسبی نداشتند که بخواهند نیروهایی را در شهر دور افتادهای مثل خرمشهر شناسایی کنند. اینگونه نبود. هر کس در منطقه خودش فعالیت میکرد. شاید در دانشگاه کسی ارتباط داشته است. وقتی دوستان به دانشگاه رفتند این ارتباطات در دانشگاه برقرار شده باشد. آن هم نه باز با سازمان های معروف و بزرگ که نام بردید، از بچههای انقلابی که توی خود دانشگاه چمران اهواز، جندی شاپور بودند. آدم از شهرهای مختلف مثلاً از تبریز و تهران آمده بودند داخل دانشگاه، از قضاء سیاسی نیز هستند یکدیگر گروهی تشکیل میدهند برای برگزاری اعتصابات و فعالیتهای سیاسی.
ارتباط شما از چه زمانی با شهید موسوی مستمر شد؟
آقا محسن پیش از پیروزی انقلاب اسلامی ایشان را میشناخت؛ بعد از شهادت شهید جهان آرا لحظهای برای جانشینی ایشان درنگ نکردند و شهید موسوی را جایگزین کردند
از وقتی وارد سپاه شدیم؛ چون جنگ شکل گرفته بود. خانه و زندگی ما در معرض تهاجم دشمن بود و خانوادهها از خرمشهر بیرون رفته بودند. در این دوران همواره با هم بودیم. ایشان مدتی عضو شورا بود و بعد از شهادت جهان آرا به عنوان فرمانده سپاه خرمشهر منصوب شد و من هم به در واحد اطلاعات مشغول خدمت بودم.
شهید موسوی نیروی معروفی در خرمشهر بود. چون انسان شناخته شده، متدین و انقلابی بود و جزو نیروهای شناخته شده قبل از انقلاب بود؛ عضو شورای فرماندهی سپاه خرمشهر شد و سپس معاون و پس از شهادت جهان آرا، فرمانده سپاه شد. روال طبیعی اینطور بود. از جایی نفرستاده بودند او را که بیاید و پناهنده بشود. از بچههای خرمشهر بود که با بقیه سپاه را تشکیل دادند.
از نظر روال کاری، شهید موسوی جایگاه فرماندهی شپاه خرمشهر راپیدا کردند؛ همان که شهید جهان آرا فرماندهاش بود. شهید جهانآرا به دلیل ارتباطاتی که آن موقع داشت با خود آقا محسن بعد با محسن رفیق دوست، کسانی که در تهران کار فرماندهی سپاه را داشتند لذا فرد مطرح و جا افتادهای بود؛ عمدتاً آن هم به دلیل فعالیت سیاسی که قبل از انقلاب آنها با یکدیگر داشتند.
از مقطع جنگ شروع بکنیم؛ شهید موسوی تمام آن ۲ سالی که پس از جنگ در قید حیات بودند خود خرمشهر و در همان منطقه خرمشهر، آبادان فعالیت می کردند؟
درمورد شهید موسوی من اینگونه به یاد میآورم که ایشان دانشجو رشته طب بودند؛ همزمان در سپاه خرمشهر هم فعال بودند و عضو شورا بودند و پس از اینکه جنگ شد دانشگاه ها تعطیل شد، دانشگاه اهواز هم تعطیل شد- ایشان آمدند به طور کامل و تمام وقت در جبهه و جنگ و سپاه خرمشهر حضور داشتند. خود ما هم قبلاً آموزش و پرورش درس می دادیم.
ولی بعدها مامور به سپاه مامور شدیم اما ایشان عضو شورا فرماندهی سپاه خرمشهر بود و پس از اینکه شهید جهانآرا در آن حادثه سقوط هواپیما در کهریزک به شهادت رسید توافق شد،که ایشان فرمانده شوند و از آن به بعد ایشان فرمانده سپاه خرمشهر شد و مسیر جنگ و مسیر تعالی سپاه خرمشهر و توسعه وضعیت نیروهای سپاه و غیره در دستور کار همه بود، ایشان هم خب فرمانده بود و طبعاً به دنبال این بود که سپاه خرمشهر ظرفیت خود را افزایش دهد. علیرغم اینکه یک زمانی در خرمشهر فشنگ و گلوله و اسلحه و کلاش برای دفاع نبود، سپاه خرمشهر با درایت ایشان و با همکاری دیگران توانست توپ و خمپاره تهیه کند.
واحد ۱۰۶ داشته باشد؛ سپاه خرمشهر در دوره شهید جهانآرا و در دورهای که ایشان فرمانده بودند، هم ما واحد خمپاره انداز ۸۱ و ۱۲۰ در داخل خرمشهر داشتیم. واحد ۱۰۶ توپ هایی هستند که روی خودرو های جیپ سوار می شوند و معمولاً هم برای زدن ابزار و ادوات نظامی سنگین دشمن هست. کل پرسنل سپاه خرمشهر ۳۰۰ نفر هم نبود، اما ما نزدیک ۱۰-۱۲ تا ۱۰۶ داشتیم. این در عملیاتها مهم بود. معمولاً در عملیاتهایی که انجام میشد، نیروها واحد ۱۰۶ شان حرکت میکردند. این نتیجه درایت خود شهید جهان آرا و بعدش سردار موسوی و دیگر دوستانی که بودند بود.
علیرغم اینکه نیروهای سپاه خرمشهر به درگیریهای چریکی معروف بودند، اما به سرعت توانستد واحد های خمپاره انداز و ۱۰۶ را راه بیاندازند و توپخانه راه اندازی کنند.
همه این تجهیزات از ارتش عراق غنیمت گرفته شده بود؟
بله همگی غنیمتی بودند. توپ ۱۵۵ که یک توپ خیلی بزرگ است هر گلوله اش ۴۵ کیلو وزن خود گوله است.کارهای بسیار بزرگی در دوره ایشان انجام شد که بازدهاش در عملیات آزاد سازی خرمشهر وجود داشت که همه این ابزار و ادوات را به شکل یگانی، بچه های خرمشهر داشتند با فرماندهی، درواقع فرمانده ما، فرمانده سپاه خرمشهر آقای شهید جهان آرا و شهید موسوی بودند ولی یگانی که در آن زمان تشکیل شد، تیپ ۲۲ بدر آقای شهید موسوی اینجور اختیار کردند که خودش سمتی نداشته باشد و آقای عبدالله نورانی را فرمانده تعیین کرد ولی خودش در تمام کش و قوسیهای مربوط به جنگ و عملیات و محدوده عملیات و اجرای عملیات حضور فعال داشت. در تمام شناسایی ها سعی می کرد خودش حضور داشته باشد.
بعد از شهادت شهید جهانآرا؛ همین مسیر با شهید موسوی ادامه یافت؟
ابزار و امکاناتی که جمع آوری شد، مثل توپهای ۵۲ عراقی، توپهای ۱۵۵ ارتش، ۱۲۲ عراقی و ۱۳۰ خودمان. به وسیله اینها سپاه خرمشهر درست شد. اولین واحد ۱۰۶ و توپخانهای که توی سپاه راه افتاده سپاه خرمشهر به اتکای ابزار و ادوات مصادرهای و غنیمتی این کار را توانستند انجام دهند. برای ۳۰۰ نفر پرسنل ۱۶ قبضه سلاح سنگین داشتیم. در هر منطقهای؛ صحنه جنگ را تغییر میدادند. همگی این زحمات با درایت شهید موسوی و خود برادرانی که دست اندرکار بودند صورت گرفت.
آقای شهید موسوی بسیار باهوش بود. آن موقع جذب شدن برای پزشکی کار مشکلی بود مثل همین امروز؛ علاوه بر هوش سرشار، از صبر زیادی نیز برخوردار بود. ایشان ظرفیت و توانایی فکری خیلی خوبی داشت. انسان فهیمی بود. فرد مقتصدی بود با اسراف برخورد می کرد؛ هر کاری را با حداقل هزینه جمع میکرد.
یک ویژگی که ایشان داشت دوست نداشت خودش مطرح بشود. به دنبال این بود که کار با کیفیت بالا صورت بگیرد. لذا وقتی قرار بر این شد که برادران سپاه خرمشهر یگان تشکیل دهند و این یگان در آزادسازی خرمشهر ماموریتی را داشته باشد، ایشان هیچ مسئولیتی قبول نکرد. مسئولیتش را به آقای عبدالله نورانی داد و گفت شما فرمانده باش. با توجه به اینکه تقریباً همه از ایشان حرف شنوی داشتند، نکاتی که به ذهنشان میرسید را انجام میداد. آن موقع من خودم مسئول اطلاعات عملیات یگان بودم.
مثلاً شاید یک شب در میان، دو شب در میان ایشان در شناسایی هایی که ما انجام میدادیم حضور داشتند. یعنی خودش در میدان حضور و همراهی پیدا میکرد. یک فرد فرهیختهای بود که خودش برای خودش مهم نبود. تلاشش را گذاشته شده که پیکان حمله به مواضع دشمن خوب طراحی و اجرا بشود و در کیفیت خوبی انجام داد.
فرمودید خیلی از نیرو ها و یگان ها از ایشان حرف شنوی خیلی خوبی داشتند با توجه به اینکه اولین فرمانده سپاه خرمشهر شهید جهان آرا بودند با آن سابقه سیاسی و مبارزاتی و با توجه به کارهایی که در سپاه کردند، بعضاً در جاهای دیگه ای ازسپاه دیده میشود بعد از شهید شدن فرمانده لشکر یا فرمانده تیپ آن تیپ مثل قبل از فرمانده بعدی یا همدل نبود و ارتباط عاطفی را نداشت ولی در اینجا به نظر می رسد این روند ادامه داشته است. یعنی بعد از شهید جهان آرا، شهید موسوی این را ادامه دادند. این موضوع را چگونه می بینید؟
انتخاب درست؛ وقتی افراد درست انتخاب شوند هر کس در جای خودش و دقیقا درست بنشیند این اتفاقی است که رخ می دهد. اما اگر درست ننشیند، یک فردی بر اساس رابطه یا دوستی و رفاقت بیاید بنشیند و نقش در بین آن گروه تشکیلات نظامی نداشته باشد، به جای آنکه تبدیل به یک اتفاق خوب شود، تبدیل به یک اتفاق بد می شود. شهید موسوی بین بچه های خرمشهر محبوبیت داشت و از طرفی دیگر در دوره مبارزه با رژیم هم جزو افراد شاخصی بود که فعالیت میکرد. لذا ایشان مقبولیت عمومی در بین بچه های خرمشهر داشت.
چقدر به نظر کارشناسی و به نظر فرماندهان یگان خودش اعم از فرمانده گردان و گروهان اتکا می کردند؟
ایشان یک فرد تحصیلکرده و فهیم بود؛ در جریان آزاد سازی خرمشهر خودش مسئولیت به عهده نگرفت. این خیلی مهم بود. معمولاً باید اینگونه باشد که کسی که فرمانده سپاه خرمشهر است باید مثلاً فرمانده تیپ ۲۲ بدر میشد. ولی ایشان این کار را نکردند. گفت آقای نورانی شما بیا این کار را انجام بده. من در کنار شما هستم هر جا یگان با مشکل مواجه شد ورود خواهم کرد. در حساسترین موضوع قبل از هر عمیلاتی، شناسایی منطقه عملیات است و بر اساس همین شناسایی قبل عملیات طرح و مانور عملیات شکل میگیرد خودش در شناسایی حضور پیدا میکرد. با گروههای ۷-۸ نفره که برای شناسایی میرفتند؛ ایشان در گروه ها حضور داشت بدون اینکه بخواهد اعمال نظر کند. فرمانده تیم بود ولی ایشان همراه تیم بود.
یک نوع آموزش مدیریت و کنترل و مراقبت فردی فعالیت زیر مجموعه با حضور خودش اعمال می شد. و اگر جایی نیاز بود تذکری، راهکاری و پیشنهادی داده بشود، ایشان می داد و همه نیز قبول می کردند؛ چون فرماندهشان بود و همه او را قبول داشتند. خب آن موقع اینگونه نبود که بر اساس دستور عزل و نصب صورت بگیرد بخصوص که سپاه تازه راه افتاد بود. لذا با توجه به مقبولیت عمومی پیشنهاد شد که ایشان به جای شهید جان آرا فرمانده سپاه خرمشهر باشد.
آیا ایشان حساسیتی نسبت به جان افراد تحت فرماندهی خود داشتند؟ این موضوع چقدر برای ایشان مهم و حیاتی بود؟ بعضاً مطرح میشود که فرماندهان سپاه در این موارد کوتاهی داشتند!
اصلاً اساس اینکه ایشان می آمد شناسایی می کرد چه بود؟ وظیفه ای نداشت که زیاد کار شناسایی را انجام بدهد. این شناسایی برا ی چه انجام می شد؟ برای اینکه ما یگان را نیروهایی که داریم چگونه از خطر عبورشان بدیم که بتوانند بیشترین ضربه را به دشمن بزنند، دشمن را در یک جاهایی دور بزنند یا توی نیروهایش شکاف به وجود بیاورند. این اتفاق اگر بیافتد طبعاً تلفات نیروی انسانی ما پایین میآید. آن موقع که ما ابزار شناسایی مثل هواپیما بدون سرنشین نداشتیم. لذا بر اساس شناسایی ها و طرح مانور و طرح عملیات بررسیهای میدانی خود پرسنل بیشتر صورت میگرفت، نیرو های اطلاعات عملیات یا نیروهای میخواستند عمل بکنند.
در این حادثه ای که رخ داد با توجه به اینکه یگان ۲۲ بدر در حساسترین نقطه قرار بود عمل بشود، فرماندهان گردانها، معاونین گردانها؛ اینها همگی میرفتند منطقه تا ارزیابی داشته باشند ببینند هر کس از کجا و چگونه باید برود. لذا در جواب این فرمایش که شما میگویید آیا ایشان به جان افراد حساس بود یا نبود یا همینطور به خط دشمن یا نه؟ نه. به چه دلیل، به این دلیل که خودش حضور پیدا میکرد. مسیری که نیرو میخواهد برود و دشمن را دور بزند یا نقطهای که میخواهد به دشمن حمله بشود.
لذا حضور ایشان به دلیل بیکاری یا اشتیاق شخصی حضوری پیدا کردن در ماموریت ها نبود؛ بلکه برای پوشش این فرمایشی که جنابعالی می گویید حداکثر ضربه و حداقل تلفات را در برنامه کارمان داشته باشیم.
چگونه از شهادت شهید موسوی با خبر شدید؟
آن موقع که ایشان شهید شد – اینطور در یادم هست که - ما در مرحله ۱ عملیات آزادسازی بیتالمقدس را شروع کرده بودیم و رسیده بودیم به جاده. در مرحله دوم باید می رفتیم تا مرز. مرحله سوم از خطوط دفاعی که دشمن از شرق یعنی از رودخانه تا مرز به سمت شرق و جنوب کشیده بود باید مانور میدادیم. ایشان در مرحله اول فکر میکنم وسط بمباران هوایی و ایشان بر اساس بمباران هوایی شهید شد. تمام امعاء و احشاء ایشان بیرون ریخته بود. یعنی چنین اتفاقی برای ایشان افتاد. آن موقع که این اتفاق افتاد، همه سوگوار شدن؛ علاقه زیادی به فرمانده خودشان داشتند. در اوایل سپاه و در دوران جنگ اینگونه نبود که ابلاغی باشد. ایشان را براساس شناخت و مقبولیتی که در پرسنل داشت او را فرمانده سپاه گذاشتند.
لذا بر این اساس توی روحیه برادر ها تأثیر منفی داشت ولی ما هم راهی جز ادامه جنگ نداشتیم. بیایم به عزاداری و اینها برسیم چون همه باید داخل خطوط دفاعی میماندند تا از مواضعی که تصرف کردند، دفاع بکنند. از طرفی هم باید می رفتیم پیش روی می کردیم و خرمشهر را آزاد می کردیم. وضعیت اینگونه بود.
27219
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1903597